به گزارش مشرق، انتخابات امسال با سالهای قبل تفاوت زیادی داشت.امسال رقابت میان روحانی و رییسی و قالیباف و...نبود.یعنی بود اما این فقط صورت ماجرا بود..واقعیت اینست که امسال یکطرف خواص بودند و یک طرف عامه مردم. خواص یعنی چهره های مشهور سینما و تلویزیون و موسیقی و اغلب سلبریتی ها، علاقمندان مدرنیته ، قشر تحصیلکرده علاقمند غرب و سرمایه داری و مرفهین یا دست کم بسیاری از قشر متوسط که کمتر گرایشات مذهبی دارند و نزدیکتر به کسب رفاه بیشتر هستند.
آنطرف اما مردمی هستند که حس میکنند در حقشان اجحاف شده است. یکی بازنشسته است و شرمنده زن و بچه اش میشود هر روز. آن یکی تحصیل کرده اما بیکار است. جوانی که هر چه به در و دیوار میزند میبیند نمیتواند ازدواج کند و آن یکی راننده تاکسی و... همه آنها که مدعی هستند هیچکس حواسش به آنها نیست و حالا باید حق و سهمشان از پول و کار و رفاه و موقعیت اجتماعی به آنها پس داده شود.
هر دو طرف این مجادله محترم و قابل اعتنا هستند.چه قشر خاص و جامعه نخبگانی با گرایش مدرن و چه طبقه متوسط و مردم و قشر عمومی .
این وسط اما فارغ از همه زنده بادها و مرده بادها یک چیز تلختر از همه است...اینکه بعد از سالها چرا دوباره چهره های مشهور هنری و ورزشی و بسیاری از خواص متمدن و بعضا روشنفکر مقابل مردم قرار گرفته اند. اصلا نه کاری به روحانی دارم و نه رییسی. بحث من اینست که چرا سیاست باعث شده تا بسیاری از هنرمندان مقابل مردم قرار بگیرند.مردمی که از راننده تاکسی و نانوا و بقال بینشان هست تا هر قشر دیگری...چرا باید شرایطی پیش بیابد که شهرام ناظری و سالار عقیلی و جمشید مشایخی و خیلی های دیگر مقابل مردم طبقه متوسط و محرومان قرار گیرند ؟ چرا باید جوری حرکت کنیم که اسیر بازی سیاست شویم و چشم که باز کنیم ببینیم که ناخواسته مقابل مردم و قشر متوسط قرار گرفته ایم..چرا باید چهره های معروف هنری و ورزشی و...جوری بازی داده شوند که برای طبقه مستضعف و متوسط هیچ چهره ای نماند جز تتلو . چرا باید با دست خودشان کاری کنند که تتلو بشود قهرمان مردم و آنها در نظر مردم بشوند هنرمندان قشر روشنفکری و مرفه..اصلا تا دو سه هفته پیش خوشحال بودم که هنرمندان و سلبریتی ها خودشان را از این بازی دور نگاه داشته اند.همه سفت و سخت مشغول بودند اما قشر فرهنگی و هنری با هوشمندی ،فاصله شان را از سیاست حفظ کرده بودند ..اما یکباره پوست موز را ندیدند و یکی یکی سر خوردند...تحلیل همه آنها هم یکی است ..اینکه اگر این نشود و آن بشود آزادی ال میشود و بل میشود و ما ....اما کاش لحظه ای به این فکر میکردند که اینها فقط صورت ماجراست. بی اعلام آنها هم مردم کار خودشان را خواهند کرد. هر کدام از روحانی یا رئیسی را که بخواهند او مسوول خواهد شد و فاصله مردم با خواص و هنرمندان و سلبریتی ها هم آنقدر زیاد هست که نظر آنها را فقط به اندازه ای که بدانند و بگویند مهم بدانند و ملاک انتخابشان نشود؛ فاصله ای که امسال بدترش کردیم و این فاصله را آنقدر زیاد کردیم که به تقابل و فاجعه رسیده است حالا.
آیا می ارزید که سال 96را به یک بزنگاه تاریخی برای خواص و هنرمندان و روشنفکران بدل کنیم و بلایی به سر هنر بیاوریم که تا صد سال دیگر هم درست نشود؟ حالا دیگر هنرمندان فقط دور از مردم نیستند بلکه مقابل آنها قرار گرفته اند.حالا فاصله ای بین مردم و هنرمندان و خواص ایجاد شده است که تا صد سال دیگر هم پر نخواهد شد. کاش له یا علیه هیچکس وارد بازی سیاست نمیشدیم...حالا دیگر شک ندارم که نباید دنبال دلیل برای تیراژ هزار تایی کتاب و فروش پایین فیلم و نمایش و موسیقی بگردیم ...باعث همه اینها هیچکس نیست جز ما...بازی بدی خوردند هنرمندها و خواص و جماعت روشنفکر....این وسط دم خانواده استاد شجریان گرم که اصلا وارد سیاست نشدند و آفرین به چاوشی که هنرمندانه یکی به نعل زد و یکی به میخ...ظاهرا به سود این یکی چیزی خواند اما در اصل هیچ ربطی به او نداشت و داشت کار خودش را میکرد.
کیوان امجدیان